Friday, September 2, 2011

مامان دنیایش با من فرق می کند. یعنی دنیای آرزوهایمان از اساس با هم فرق می کند. یعنی تفاوت دنیای آرزوهایی که او برای من داشته و دارد با دنیای آرزوهایی که خودم برای خودم دارم از بهترین محله لس آنجلس است است تا همان محله پرت توی بوئنوس آیرس که قرار است یک روزی بشود پناهگاهم. نمی گویم آرزوهایی که خودم برای خودم داشته ام چون یادم نمی آید قبل تر ها آرزویی برای خودم داشته بوده باشم. هر چه بوده این بوده که مامان و بابا خوشحال باشند و هی افتخار کنند به دخترشان که توی فامیل نمونه بود از بس باهوش و درسخوان و شاگرد اول بود و قرار بود قله های پیشرفت را یکی بعد از دیگری فتح کند. که خوب البته این طور نشد و دخترشان بالای قله اول گیر کرد و توی آن سرما و برف و بوران خوابش برد و آن ها هر چه کردند که سیلی بزنند توی صورتش و بیدارش کنند نشد که نشد و همین شد که دخترشان آن بالا یخ زد و یک جورهایی مرد. داشتم از آرزوها می گفتم. مامان می خواهد که من خوشبخت باشم، اما خوشبختی من را در داشتن یک کار عالی با درآمد عالی می بیند. این عالی را من نمی گویم، خودش می گوید. مامان می خواهد من درس بخوانم که بعد بتوانم شغل عالی با پول عالی داشته باشم. نمی گویم مامان نمی خواهد که من آرامش داشته باشم اما خوب لابد آرامش من را در داشتن همین چیزهای عالی که هی می گوید می بیند. مامان یک چیزی مثل افسوس شکسته توی حرف هایش جرینگ جرینگ صدا می دهد وقتی که از پسر فلانی برایم تعریف می کند که ایران دکترایش را گرفته و بعد رفته عالی ترین دانشگاه استرالیا نمی دانم فوق دکترایش را هم گرفته و حالا توی رشته اش عالی ترین رتبه را دارد و یک کار عالی با درآمد عالی هم دارد و دارد برای خودش هم شرکت می زند تازه،که این دیگر خیلی عالی ست لابد. مامان یک چیزی مثل حسرت ماسیده توی تک تک کلماتش حس می شود وقتی از دختر بهمانی می گوید که توی کانادا دکترایش را گرفته و توی آمریکا فوق دکترایش را و حالا چندتا دانشگاه عالی توی آمریکا به دست و پایش افتاده اند که بیاید درس بدهد و او نمی داند که به کدامشان جواب مثبت بدهد. مامان هی به در می گوید که دیوار بشنود و نمی داند که این دیوار مادرزاد کر به دنیا آمده است. این طور که شواهد نشان می دهد قرار بوده که من اگر مثل پسر فلانی نشدم دست کم مثل دختر بهمانی که بشوم. این است که من یخ زده روی قله اول را کشان کشان آورده اند گذاشته اند پای قله دوم و هی هم نگرانند که دخترشان جا ماند از بچه های مردم  و هیچ هم حواسشان نیست که این که نفس هم نمی کشد حتی چه جور قرار است برود تا آن بالا. مامان نمی دانم چه حالی می شود اگر بفهمد که نهایت آرزوهای من نه نشستن پشت میز فلان شرکت عالی با فیش حقوقی سر به آسمان رسیده، که کار کردن کنار بچه ها و در نهایت داشتن یک مهد کودک کوچک است. مامان نمی دانم چه می گوید اگر بداند که امروز رفته ام مهد کودک دانشگاه و برای کار داوطلبانه اعلام آمادگی کرده ام و وقتی پرسیده اند که رشته ات چیست همه انزجارم را ریخته ام توی صدایم و جواب داده ام و تاکید کرده ام که نمی خواهم ادامه اش بدهم و این کار را می خواهم و باید از یک جایی شروع کنم و چه جایی بهتر از این جا. مامان نمی داند و شاید هیچ وقت هم نفهمد که من چه قدر دلم می خواست که این طور نبود و به جایش یک طوری بود که من می توانستم بنشینم و اول از همه برنامه هایم را برای او بگویم بدون این که احساس کنم که به جای مایه افتخار شده ام مایه شرمندگی خانواده و بهتر است بروم بمیرم. مامان نمی داند و شاید هیچ وقت هم نفهمد که برای دخترش نفس کشیدن آهسته آن پایین های قله گواراتر است از یخ زدگی و مرگ بالای قله ای که اعتقادی بهش ندارد.


3 comments:

  1. چقد قشنگ نوشتي،‌ با تمام وجود حسش كردم، خوشحالم كه قدم اول و برداشتي، شايد خيلي كليشه باشه اين جمله،‌ ولي مهم اينه كه خودت از زندگيت راضي باشي، منم اين اواخر دارم تلاش ميكنم كه به علايقم توجه كنم و سعي كنم كه تو مسير خودم شنا كنم،‌ حتي اگه خلاف جهت مسير همه ي دوستان و اطرافيانم باشه

    ReplyDelete
  2. enghadr in neveshte raje be man dorost bood ke fekr mikonam afkaramo dozdidi!

    faghat be jaye moalem e mahde kodak, bayad bezary: "moalem e zaban dar dabirestan ya amozeshgah" va be jaye maman, bezary "baba"!

    ye joraye khiely khoshhal shodam ba khundan e in, be 2 dalil: 1: fahmidam tanha nistam. 2: az inke didam shoro kardy on kario ke doost dary.

    edame bedeh, ham neveshtan raje behesh ro, ham kari ro ke doost dary :)

    Babak

    ReplyDelete
  3. Golnooshe azizm, man age jaaye to boodam, esme tak take vasilehaayi ke vase mahdam laazem daram, jaayi ke gharare khoone toosh gir biaad va meghdaare pooli ke vase shoroo kardane kaar lazem daram mineveshtam. Badesh zaman midaadam be khodam.

    va age jaaye to boodam baraye negah dashtane poshtvaaneye khoonevadegim ham ke shode zamaan set mikardam ke zoodi holholaki darsam tamoom she...

    ReplyDelete