Wednesday, April 6, 2011

برای خودم یک پا "رویاباف" شده ام. صبح تا شب و شب تا صبح نشسته ام پای دار رویا و با نخ های ابریشمی رنگارنگ "لحظه دیدار دوباره تو" را هزارگونه نقش می زنم.  تا امروز آن قدر رویا بافته ام که می توانم برای تمام اهالی شهرت رویاهای ابریشمین گران قیمت سوغات بیاورم؛ که اگر خواستند بیاندازند روی زمین خانه شان زیر پایشان و اگر خواستند قاب بگیرند و بزنند به دیوار اتاقشان جلوی چشمشان. شاید یادشان بماند که "رویاباف" زندگی می بافد، چرا که دوباره دیدن تو خود خود زندگی است.   
 پ.ن. و همیشه آن که باید زمزمه هایت را بشنود خودش را به خواب زده است.

No comments:

Post a Comment